پس از نماز ظهر آخرین روز اردیبهشت سوزان ۹۶، استاد مفتی محمدقاسم قاسمی با یکی از استادان دارالعلوم زاهدان، استاد مولوی عبداللطیف نارویی سخن میگوید و آهسته به سمت یکی از خروجیهای حوزه گام برمیدارد. میانههای راه، یکی از فرزندان استاد و یکی از شاگردان ایشان جمع دونفره آنها را چهار نفره میکنند. کمی که جلوتر میروند چشم استاد به چند تکه کاغذپاره میافتد که محصول تبلیغات انتخاباتی است. استاد قاسمی از همراهان میخواهد کاغذپارهها را از روی زمین جمع کنند. خودش هم خم میشود، اما قبل از همه استاد مولوی عبداللطیف امتثال امر میکند و وارد عمل میشود. فرزند استاد و آن شاگرد دیگر قدری تعلل میکنند. استاد قاسمی فرزند را خطاب میکند و از او میخواهد دست بجنابند و اجازه ندهد استادش مولوی عبداللطیف کاغذپاره جمع کند. و در ادامه میگوید: «همیشه به فرزندان خودم تاکید کردهام که ادب مهم است. شما اگر عالِم و ملّا نشدید مهم نیست. مهم این است که ادب بیاموزید و به بزرگترها، استادان، و هرکسی که حقی بر گردن شما دارد، متواضعانه احترام بگذارید. این نکته مهم است. ادب مرد به ز دولت اوست.»
استاد میرود. چند تکه کاغذپاره بههمراه یک برچسب جداشدۀ بطریِ آبمعدنی در دستان فرزند برومند ایشان بهچشم میخورد.